من کی‌ام؟ خاک و خاکستر و هیچ
مرگی افتاده در بستر و هیچ

نیزه‌هایی که بالا نرفته
حنجری خون‌دل از خنجر و هیچ

می‌شود گورها را تهی کرد
تا نماند غمی در سر و هیچ

باده‌ای خورد و خود را سوا کرد
از پریشی بی‌پرپر و هیچ

گفت‌وگو بند آشفتگان نیست
خامشی هست بی‌پیکر و هیچ

خنده بر ما روا بود، اگرچه
گریه‌ام نیست در باور و هیچ

هیچ دانی که نادان منم من؟
این همه شعر و این دفتر و هیچ

گاه می‌نالد از غصه‌هایی
که نگیرد دلی در بر و هیچ

ناتوان‌خویش را دیدی امشب
کودک و ناقص و ابتر و هیچ

 


۲۳ دی ۸۷

منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

شورش در شهر پرشین دانلود دانش آموز دانا نوجوان توانا کتابخانه عمومی سوباشی دانلود آهنگ و فیلم سفیران جهاد و خدمت کانال یاب