در تمام سال‌های حینِ تو من گرفتارم به آن و اینِ تو بیشتر آزرده‌ام از دست تو بیشتر دل‌کنده‌ام از دین تو تو گدایی می‌کنی روح مرا تا کنی جان مرا مسکین تو خود نمایشگاه آلام من است آنچه می‌گویند از آیین تو من عقب‌تر می‌روم تا نگسلی دل‌خوش است آن چشم ظاهربین تو شرح اندوهی که از تو با من است می‌شناسد شارح نالین تو؟ پیش‌تر آیینه‌ها را گفته‌ام از سر بی‌شانهٔ پایین تو تا فرو در آه گشتم، آهوان شیوه کردند از دل غمگین تو گر زنی بر قلب من شمشیرها بهتر از زخم دل مویین تو منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

معرفی کالا فروشگاهی فناوری تدریس خصوصی شیمی علی علوی فروش تجهیزات آشپزخانه فیدار برای تو پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان نمایندگی ایشیک امــــــــــلاک رویـــــــــایـــــــــی زیلو